وبلاگ بانک جوک

حیف نون میره جبهه میبینه همه رو کلاهاشون نوشتن
یا زینب یا زهرا»
.
.
.

اونم رو کلاهش مینویسه
یا نرگس دختر عموم یا هیشکی😂😂😂😂😂

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 

با اين وضعيتي كه قيمت گاو و گوسفند پيداكرده...

تا چند وقت ديگه جلوي پاي عروس وداماد " تن ماهي " باز ميكنن! 😂

جعفررریه آینه پیدا میکنه،میگه این عکس چقد برام آشناس!

حیف نون ازش میگیره نگاه میکنه، میگه خره این منم دیگه 😂😁😂🤪☻

ی شاخه از درخت توت همسایه تو حیاط خونمونه.اقای همسایه اومد گفت توتهای اون شاخه سهم شماست😍.

بابام اینقد اون شاخه رو کشید که الان همه‌ش تو خونه ی ماست و فقط ریشه‌ش تو خونه همسایه اس😂

یارو خرما میبره سر قبر باباش ،

نیم ساعت دیگه میاد میبینه بشقاب خالی شده!
.
.
.
میزنه رو قبر میگه 

بابا

گشنته برم فلافل بگیرم بیام !!

😂😂😁😁

از امروز پارت گذاری زیادد شروع میشه:

جعفر از مغازه میاد بیرون غش غش میخنده
میگن چی شده؟

میگه سر کارشون گذاشتم پول دادم هیچی نخریدم😁

😂😂

جعفر میره پیش یه کیشیش میگه منم مثل تو می خوام کشیش بشم چیکار کنم

کشیش میگه: بشین پیش من یاد بگیر هر کاری کردم تو ام بکن...

زنه میاد میگه جناب کشیش من  4 تا گناه بزرگ کردم خدا منو می بخشه؟ کشیش میگه: اره ولی باید کفاره بدی 40 هزارتومان میشه میگه اوکی و میره...
جعفر میره جای کشیش می شینه یه زنه مياد میگه من  6 تا گناه بزرگ خدا منو میبخشه؟ 
میگه اره میبخشه ولی کفارش میشه 60هزارتومان زنه یه 100 هزاری میده به جعفر
جعفر میگه: پول خوردِ ندارُم برو چهار بار دیگه گناه کن😂😂😂
 

حواسم هستاااا اصلا لایک نمیکنیداا😥 کامنت نمیزاریداااا😭(منم با امتحانا درگیرم کمتر پست میزارم🗿🤕)

££££££££££££££££££££££££££££££££

{جوک}

طرف می ره خواستگاري واسه پسرش. 
پدر عروس مي گه:
آقازاده دانشگام ميرن؟

طرف مي گه: مسافر گيرش بياد چرا که نه! "😂😂

🙂🙂🙂🙂

پیرزنه دید عزرائیل داره میاد، رفت تو مهدکودک نشست، شروع کرد به پفک خوردن. 👵

عزرائیل نشست پیشش گفت:چیکار میکنی؟
پیرزنه با صدای بچگونه گفت:په په میخولم!

عزرائیل گفت:بخول می خوایم بریم ددل 😁😂

‏تو باشگاه حیف نون داشت خودشوگرم میکرد
مربی اومد گفت داداش اشتباه میزنی

حیف نون گفت: من که هنوز شروع نکردم
خودت گفتی گرم کن

مربی گفت اره ولی نگفتم با بخاری😐😂

‌

مورد داشتیم زنه به شوهرش گفته:

عزیزم پس فردا سالگرد ازدواجمونه ... یه گوسفند قربونی کنیم؟

مرده گفته : نه مخالفم، چرا باید تاوان اشتباه یه خر رو گوسفند بیچاره بده

فقط بگم تشیع جنازه مرده خیلی شلوغ بود😂
‌

به حیف نون میگن: چند وقته جوراباتو نشستی؟!😕

میگه : لطفا سوالای تاریخی نپرسین😂😳😂

هرگز نشه فراموش 

لایک و کامنت فراوون(الان یهویی اومد تو ذهنم "-")

ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺑﻮﺩ
ﺍﺯ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮﯼ ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ ﺍﯾﻦﺟﻤﻠﻪ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺷﺪ :

"ﺑﺎﺯﺩﯾﺪﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﺩﻥ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻏﺬﺍ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﮐﯽ ﺑﻪﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﯼ ﻓﺮﻣﺎﯾﯿﺪ"

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﻣﺠﺪﺩﻥ ﺍﺯ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻮ ﺍﻋﻼﻡ ﺷﺪ :

"ﺑﺎﺯﺩﯾﺪﮐﻨﻨﺪﻩ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻐﺬﯾﻪﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﯼ ﻓﺮﻣﺎﯾﯿﺪ"!

ﺍﯾﻦ ﻫﺸﺪﺍﺭﻫﺎ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ

ﺁﺧﺮﯾﻦﻫﺸﺪﺍﺭ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ :
"ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻋﺰﯾﺰ ﺧﻮﺍﻫﺸﻤﻨﺪﯾﻢ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻏﺬﺍ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ" 😂🙈🙈🙈😂😂😂😂

حیف نون  میره دکتر به دکتر میگه : اقای دکتر از وقتی رفتم دستشوئی دیگه کمرم صاف نشد .

دکتر بهش میگه : عزیزم شما دکمه شلوارو به یقه بلوزت بستی !!!😂😂😂😂😂😂

امروز يه بازارياب جاروبرقي اومددرخونمون رو زد.

تا درو وا كردم قبل از اينكه حرف بزنم پريد تو خونه يه كيسه كود گاوى خالى کرد رو فرشامون، بعد برگشت گفت:

اگه من قادر به جمع کردن و تميز كردن همه ي اينا تو 3دقيقه با اين جاروبرقي قدرتمند نباشم حاضرم همه ي اينا روبخورم. 😑
بهش گفتم: سس قرمز میخوای یا سس سفید؟
گفت چرا؟

گفتم: آخه قبض برقو نداديم، صبح اومدن برقمونو قطع كردن...😂😂😂